سلمان ساوجی:شنیدستم که با مجمر شبی شمع پیامی کرد روشن بر سر جمع
❈۱❈
شنیدستم که با مجمر شبی شمع
پیامی کرد روشن بر سر جمع
که ای مجمر چرا هستی بر آذر؟
منم از تو بسی با آبروتر
❈۲❈
چو از انفاس تو هردم ملول است
دم گرمت همه جای قبول است
جوابش داد مجمر کای برادر
مشو در تاب و آبی زن بر آذر
❈۳❈
نفسهای تو در دل می نشیند
چو از انفاس من دوری گزیند
حکایات تو سرتاسر زبانیست
حدیث من همه قلبی و جانیست
❈۴❈
تفاوت در میان هردو آنست
که این از صدق دل آن از زبانست
کامنت ها