سلمان ساوجی:روز کسوف ار کند قصد بدوزد به تیر قبه سیمین ماه بر سپر آفتاب
❈۱❈
روز کسوف ار کند قصد بدوزد به تیر
قبه سیمین ماه بر سپر آفتاب
گاه ز فیض کفش، خاک مرصع بساط
گاه ز گرد روز معنبر نقاب
❈۲❈
کی شودش همعنان خیل ملک چون نداشت
پایه پهلو زدن ماه نوش در رکاب
ای کف خنجر کشت کرده ز جان صد هزار
خصم جگر تشنه را سیر به یک قطره آب
❈۳❈
رای تو بر آسمان بارگهی زد که هست
بافته از قطب میخ تافته صبحش طناب
حمله قهر تو ساخت زهره شیران تباه
آتش تیغ تو کرد گرده گردان کباب
❈۴❈
در عجبم تا چرا کرد به دوران تو
صدمه باران و باد گنبد گل را خراب
فتنه بیدار را عدل تو در خواب کرد
فتنه نبیند دگر چشم جهان جز به خواب
❈۵❈
کرده به زخم زبان سرزنش سرکشان
تیغ جهانگیرت آن هندوی مالک رقاب
خرد کو هست عالم را آب و جد
چو طفلان بیش رایت خوانده ابجد
❈۶❈
تو خورشیدی و تختت چرخ چارم
چهارش پایه چار ارکان عالم
کامنت ها