سلمان ساوجی:چو صبح از جیب گردون سر بر آورد زمانه چتر گردون بر سر آورد
❈۱❈
چو صبح از جیب گردون سر بر آورد
زمانه چتر گردون بر سر آورد
برون رفت از دماغ خاک سودا
جهان را مهری از نو گشت پیدا
❈۲❈
و لیکن همچنان سودای آن ماه
فزون میگشت هر دم در سر شاه
ازین سودا درونی داشت ویران
چو گنجی شد، به کنجی گشت پنهان
❈۳❈
چو گل پیچیده دل در غنچه بنشست
در خلوت به روی خلق در بست
مقیمان را ز پیش خویش میراند
ندیمان را به نزد خود نمیخواند
❈۴❈
ندیم او خیال یار او بود
خیال یار، یار غار او بود
چو اندر پرده راه کس نمیداد
ندیمانش برآوردند فریاد
❈۵❈
که این حال پسر در اضطراب است
به کلی صورت حالش خراب است
بباید رفتن این با شاه گفتن
ز شاه این قصه را نتوان نهفت
❈۶❈
ز آنجا روی در درگاه کردند
حکایتهای او با شاه کردند
که: شاها، حالت شهرزاد دریاب
که نه روزش قرارست و نه شب خواب
❈۷❈
به خاک انداخته چرخش چو تیر است
کمان قد گشته و اکنون گوشه گیرست
چو ابر از دیده باران میفشاند
چو گل هر دم گریبان میدراند
❈۸❈
ز آهش آسمان را دل کبابست
جهان را چشمها زین غم پر آبست
پدر چون واقف از حال پسر گشت
ز احوال پسر آشفتهتر گشت
❈۹❈
بع غایت ز آن پریشانی دژم شد
ز تخت سلطنت سوی حرم شد
همایون مادر جمشید را گفت
که: «روز شادی ما راست غم جفت
❈۱۰❈
خبر داری که رود ما سراب است؟
اساس ملک جمشیدی خراب است؟
ز دست جم جهان انگشتری برد
ندانم دیو ره زد، یا پری برد؟
❈۱۱❈
چو مادر قصه را کرد از پدر گوش
ز خود رفت و زمانی گشت خاموش
ز نرگسها سمن بر ژاله افشاند
به ناخنها از سوسن لاله افشاند
❈۱۲❈
ملک دستش گرفت از پیش برخاست
که کار ما نخواهد شد بدین راست
بیا تا باد پایان بر نشینیم
رویم احوال جم را باز بینیم»
❈۱۳❈
از آنجا سوی جم چون باد رفتند
ز گرد راهش اندر برگرفتند
چو زلف اندر سر و رویش فتادند
بسی بر نرگس و گل بوسه دادند
❈۱۴❈
پدر گفتش که: «ای چشم مرا نور،
چه افتادت که از مردم شدی دور؟
تو عالم را چو چشمی، نیست در خور
که در بندی به روی مردمان در»
❈۱۵❈
چو مال در درد بالای تو چیناد
بد فرزند را مادر مبیناد
به حق شیر این پستان مادر
که یکدم خوش بر آی ای جان مادر
❈۱۶❈
اگرچه مهربان باشد برادر
نباشد هیچکس را مهر مادر
اگرچه دایه دارد مهر جانی
چو مادر کی بود در مهربانی
❈۱۷❈
ملکزاده ز دل آهی بر آورد
ز سوز دل به چشم آب اندر آورد
«دریغا من که در روز جوانی
چو شب شد تیره بر من زندگانی
❈۱۸❈
هنوز از صد گلم یک ناشکفته
گلستانم نگر بر باد رفته
مرا دردیست کان درمان ندارد
مرا راهیست کان پایان ندارد»
❈۱۹❈
همی گفت این و در دل یار جویان
در اثنای سخن گریان و مویان
گهی دست پدر را بوسه دادی
گهی در پای مادر سر نهادی
❈۲۰❈
ملک جمشید دانا بود و دانست
که جنت زیر پای مادرانست
شهنشه گفت: «کاین سودای عشق است
درین سر شورش غوغای عشق است
❈۲۱❈
همانا دل به مهری گرم دارد
ولی گفتن ز مردم شرم دارد
کنون این کار را تدبیر سهل است
به تدبیر اندران تاخیر جهل است
❈۲۲❈
بباید مجلسی خوش راست کردن
حضور گلرخان درخواست کردن
کجا در نوبهاری لاله روی است
کجا در گلشنی زنجیر موی است
❈۲۳❈
به پیش خویش باید دادش آواز
مگر از پرده بیرون افتند این راز»
منادی گر منادی کرد آغاز
که مهرویان چین یکسر به پرواز
❈۲۴❈
به ایوان همایون جمع گردند
شبستان حرم را شمع گردند
هزاران شاهد مه روی با شمع
بدین ایوان شدند از هر طرف جمع
❈۲۵❈
چو شب گیسوی مشکین زد به شانه
جمال روز گم شد در میانه
بتان چین شدند از پرده بیرون
به عزم بزم ایوان همایون
❈۲۶❈
درآمد هر سمن رخساری از در
به شکل لاله با شمعی معنبر
پری پیکر بتان سر تا به پا نور
قدح بر دستشان نور علی نور
❈۲۷❈
گل رخسارشان در خوی نشسته
هزاران عقد در بر گل نشسته
سمن رویان چو گل افتاده بر هم
چو برگ گل نشسته تنگ بر هم
❈۲۸❈
ز عکس رنگ روی لاله رویان
شده در صحن مجلس، لاله رویان
سر زلف سیه در عود سوزی
نسیم صبح در مجمر فروزی
❈۲۹❈
ثوابت در تحیر مانده بر چرخ
فلک در گردش و سیاره در چرخ
به عالی منظری بر، شاه جمشید
نشسته با پدر چون ماه و خورشید
❈۳۰❈
پدر هر دم یکی را عرضه کردی
به یادش ساغر می باز خوردی
ملک گفت: «ای پسر زین خوب رویان
دل و طبعت کدامین راست جویان؟
❈۳۱❈
درین مجلس دلارامت کدامست؟
دلارام ترا آخر چه نام است؟
ملک زاده ملک را گفت شاها
کواکب لشکرا، گردون پناها!
❈۳۲❈
چه شاید گفتن این بت پیکران را
که رشک آید بر ایشان بتگران را؟
عروسان نگارستان چیناند
غزالان شکارستان چیناند
❈۳۳❈
ولی پیشم همان دارند مقدار
که خضرای دمن با نقش دیوار
ز جام دیگر این مستی است ما را
به جان دیگر این هستی است ما را
❈۳۴❈
خلیلم گر درین بتخانه هستی
طلسم این بتان را بر شکستی
همه ایوان نگارستان مانی است
دریغا کان نگارستان ما نیست
❈۳۵❈
بود هر دل به روی خوب مایل
ولی باشد به وجهی میل هر دل
چو دارد دوست بلبل عارض گل
چه در وجهش نشیند زلف سنبل؟
❈۳۶❈
چو نیلوفر به خورشیدست مایل
ز مهتاب جهانبخش چه حاصل؟»
کامنت ها