سلمان ساوجی:از سرگرمی جوابش داد شمع گفت: « تا کی سرزنش کردن مرا؟
❈۱❈
از سرگرمی جوابش داد شمع
گفت: « تا کی سرزنش کردن مرا؟
عاشقم خواندی، بلی، من عاشقم
اشک سرخ و روی زردم بس گوا
❈۲❈
ز آنچه گفتی، سر فرازی می کنم
سر فرازی هست بر عاشق روا
سرفرازی من از عشقست و بس
در هوایش سر فرایم دایماً
❈۳❈
آنچه می گویی که بنشین و بمیر
یا سر و خود گیر و یک چندی به پا
تا سرم برجاست نتوانم نشست
من نخواهم مردن الا در هوا
❈۴❈
تا به کی گیرم سر خود زانکه هست
از سر من بر سر من این بلا
کار عشق و عاشقی سربازی است
گر سر این ماجرا داری، بیا!
❈۵❈
در پی من شو که نتوان یافتن
رهروان را بهتر از من پیشوا
کامنت ها