سلمان ساوجی:آفتابی از شکاف ابر ایما میکند عاشقان را در هوا چون ذره رسوا میکند
❈۱❈
آفتابی از شکاف ابر ایما میکند
عاشقان را در هوا چون ذره رسوا میکند
باز در زیر نقاب فستقی رخسار گل
مینماید بلبلان را مست و شیدا میکند
❈۲❈
لعل او با من به لطف و خنده میگوید سخن
گوهر پاکیزه خویش آشکارا میکند
میشود بر خود ز من آشفتهتر کو یک نظر
منظر خود را به چشم من تماشا میکند
❈۳❈
من روان میریزم اندر پای سرو او چو آب
آن سهی سرو خرامان دوری از ما میکند
گل درون غنچه مجموعست و فارغ کرده دل
زآنچه مسکین بلبلی بر در تقاضا میکند
❈۴❈
چو بشنید از شکر زین سان خطابی
بهار افروز دادش خوش جوابی:
باد جانت به فدا، ای دم باد سحری،
چند بر غنچه مستور کنی پردهدری؟
❈۵❈
منشین بر در امید و مزن حلقه وصل
به از آن نیست که برخیزی و زین درگذری
آستین پوش بدان روی که خواهد کردن
دور رخسار تو چون گل صد برگ طری
❈۶❈
میکند بر در گل شعرسرایی بلبل
بلبلا چند درایی ز سر شعر دری؟
کامنت ها