سلمان ساوجی:ماییم کله چو لاله بر خاک زده صد نعره چو ابر از دل غمناک زده
❈۱❈
ماییم کله چو لاله بر خاک زده
صد نعره چو ابر از دل غمناک زده
از مهر چو صبح پیرهن چاک زده
آنگه علم مهر بر افلاک زده
❈۲❈
شکر گفتار گفتا: «ای سمن بوی،
چرا در بسته ای بر من به یک موی؟
دلم چون شانه بود از غم به صد شاخ
از آن دستت زدم بر موی گستاخ
❈۳❈
به دل گفتم سیاهی حلقه در گوش
چرا با او نشیند دوش با دوش
دل من داشت در زلف تو منزل
ز دستت می زدم دست بر دل
❈۴❈
از آن من دست هندوئی گرفتم
که او را بر پریروئی گرفتم
تنور گرم چون بیند فقیری
دلش خواهد که بر بندد فطیری
❈۵❈
کژی کردم بسی آشوب دیدم
به جرم آن پریشانی کشیدم
خطا کردم به جرمم دست بر بند
وگر خواهی جدا کن دستم از بند
❈۶❈
چو هندو چیره گشت از دست رفتم
زدم دست و بدین جرمش گرفتم
نگردد پایه رکن حرم پست
اگر در حلقه اش مستی زند دست
❈۷❈
صنم چون دیده جم را جامه ها چاک
چو گل کرد از هوا صد جا قبا چاک
سحرگه جامه جم را صبا برد
قبای گل نسیم جانفزا برد
❈۸❈
برون کردش حریری جامه از جم
به دیبایش بپوشانید شبنم
سماع ارغنون از سر گرفتند
شراب ارغوانی برگرفتند
کامنت ها