سلمان ساوجی:چو این شهباز زرین بال خاور پرید اندر هوا با رشته زر
❈۱❈
چو این شهباز زرین بال خاور
پرید اندر هوا با رشته زر
هزاران زاغ زرین زنگله ساز
بسوی باختر کردن پرواز
❈۲❈
به صحرا رفت لشکر فوج بر فوج
ز یوز و باز و شاهین دشت زد موج
سوی نخجبیر گه رفتند تازان
رها کردند بازان را به غازان
❈۳❈
چو یوز او رسن بگشادی از طوق
غزاله طوق دارش گشتی از شوق
هژبری ناگهان برخاست از دشت
که شیر از هیبتش روباه می گشت
❈۴❈
دو چشمش چون دو در در عین برزخ
دهان و سر چو چاه ویل و دوزخ
چو دندان گرازش بود دندان
چو تیغ تیز روز رزم خندان
❈۵❈
خروشید از سر تندی چو تندر
خروشان رفت سوی اسب قیصر
جهان سالار جم از دور چون دید
که شیر آمد، چو کوه از جا بجنبید
❈۶❈
براق گرم رو را راند چون میغ
ببارید از هوا بر شیر نر تیغ
هژبر جنگجو یازید چنگال
گرفت اسب شهنشه را سر و یال
❈۷❈
چو شیر انداخت مرکب کرد آهنگ
به سوی شاه و بر شه کار شد تنگ
ملک جمشید ازین معنی بر آشفت
عقابی کرد با زاغ کمان جفت
❈۸❈
خدنگ چارپر زد بر دل شیر
خدنگش خورد و گشت از جان خود سیر
به تیری چون ملک شیری چنان گشت
ز هازه خاست از چرخ کمان پشت
❈۹❈
ز چنگال اجل قیصر امان یافت
ز زخم ناوک جمشید جان یافت
روان قیصر سوی جمشید تازید
بیامد دست و بازویش بنازید
❈۱۰❈
چو قیصر چشم زخمی آنچنان یافت
عنان از صید گه بر بارگه تافت
کامنت ها