سلمان ساوجی:چو رای هند رخ بر تافت قیصر نمود از ملک چین رخشنده افسر
❈۱❈
چو رای هند رخ بر تافت قیصر
نمود از ملک چین رخشنده افسر
تقاضای عروسی کرد داماد
بر قیصر به خواهش کس فرستاد
❈۲❈
شه رومی به ابرو چین درآورد
تأمل کرد و آنگه سر برآورد
که: «شادیشاه نور دیده ماست
ولیکن هست از او ما را سه درخواست
❈۳❈
نخستین از پی کابین دختر
دهد یک نیمه ملک شاه و بربر
دوم باید که پوید سوی افرنج
برسم باج از آن بوم آورد گنج
❈۴❈
سوم شرط آنکه سوی کشور شام
نسازد عزم و اینجا گیرد آرام
مبادا کو شود زین شرط مأیوس
مراد ما از این نام است و ناموس»
❈۵❈
رسولان چون شنیدند این حکایت
به شادی باز گفتند این روایت
ملک را گشت روشن ز آن فسانه
که می گیرد بر او قیصر بهانه
❈۶❈
به پاسخ گفت: «این کاریست دشوار
نشاید بی پدر کردن چنین کار
اگر فرمان بود من باز گردم
ازین در با پدر همراز گردم
❈۷❈
به فرمان پدر یکسال دیگر
بیایم بر خط فرمان نهم سر»
کامنت ها