صامت بروجردی:ماهرخا ابتدای فصل بهار است وقت گل و استماع صورت هزار است
❈۱❈
ماهرخا ابتدای فصل بهار است
وقت گل و استماع صورت هزار است
ای که گل سرخ پیش روی تو خار است
صفحه گیتی تمام نقش و نگار است
❈۲❈
از بس کز باغ و راغ سبزه دمیده
تا عنبی میدهید پیاله پیاله
باده شبنم ببین به ساغر لاله
روزی مستان شده به باغ حواله
❈۳❈
سنبل بویا پریش کرده کلاله
شاخه گل زیر بار غنچه خمیده
کرده ز کلک بدیع مبدع اشیا
نقش عجبی بکار دیبه صحرا
❈۴❈
کارگه چین شده است دشت سراپا
باز در اطراف کوه نرگس شهلا
سرمه به چشم سیاه خویش کشیده
تاج تبارک نهاد مرغ سلیمان
❈۵❈
کبک چو در اج در ترانه و افغان
قمری افسرده در چین چو هزاران
بر سر سرو سهی به نغمه والحان
شاخ به شاخ از سر نشاط پریده
❈۶❈
اصلحک الله ای نگار پری روی
ای صنم مشکمو بساخت مشگو
شو به سیاحت به سیر باغ و لب جو
تا من و تو در مدیح ضامن آهو
❈۷❈
ذکر مسمط کنیم و فکر قصیده
قبله هفتم امام هشتم شیعه
ماه کواکب سپاه مهر طلیعه
مظهر حق اصل دین معین شریعه
❈۸❈
آنکه ز حکمش بود برسم ودیعه
روح در اجسام خلق و نور به دیده
خسرو بطحا خدیو خطه امکان
شاه مدینه پناه ملک خراسان
❈۹❈
آنکه به جای کلام ایزد منان
همره او بوده هر چه موسی عمران
در جبل طور گفته یا که شنیده
ای که به ادریس در مدارس تجرید
❈۱۰❈
شخص تو آموخته مباحث توحید
کنز خفی را هدایت تو مقالید
خوشه توحید جبرئیل به تقلید
در ازل از خرمن جلال تو چیده
❈۱۱❈
زاده موسی بن جعفر ای علوی جاه
ای که شب و روز زائر تو به درگاه
ساخته درک مقام سیر الی الله
سهل بود در زیارت تو اگر راه
❈۱۲❈
با مژه سازند طی راه به عیده
ای که ملق ز کبریا به رضایی
مامن اشرف ضامن غربائی
حجت الاسلام و کعبه فقرایی
❈۱۳❈
چون به صفت مظهر جمال خدایی
عقل بکنه جلال تو نرسیده
نور رخت شعله داده شمع هدا را
علم تو ظاهر نموده دین خدا را
❈۱۴❈
خضر ز جوی تو برده آب بقا را
پنجه قدرت قبای صبر و صفا را
به رقد زیبا و قامت تو بریده
سیر مقام تو را به سرعت بسیار
❈۱۵❈
گر که شده جبرنئیل و هم طلبکار
راه نبرده به سوی بارگه داد
بال و پرویر فتد ز کار به یک باز
صد ره اگر بر فراز سدره دویده
❈۱۶❈
صبح به روی تو کرده کسب شفق را
آیت عظمی رخ تو رب فلق را
لیل و نها از تو جسته نظم نسق را
فر خدا معنی هویت حق را
❈۱۷❈
چشم دل از روی حق نمای تو دیده
خاک خراسان ز مقدم تو بهشت است
بلکه بر روضهات بهشت کنشت است
در بر چشم کسی که پاک سرشت است
❈۱۸❈
بهر رواقت بهشت نسبت زشت است
آن که شنیده چه سود آنکه ندیده
ای شرف و اشرف نتایج آدم
شادی احباب در عزای تو ماتم
❈۱۹❈
ماه صفر را غم تو کرده محرم
بهر تو ای نور چشم آدم و عالم
خون ز فلک جای اشک دیده چکیده
آنکه ز شهر مدینه در به درت کرد
❈۲۰❈
سوی خراسان مصمم سفرت کرد
از شرر زهر پر ز خون جگرت کرد
بستر تو خاک و خشت جای سرت کرد
پرده شرم و حیای خویش دریده
❈۲۱❈
چون اثر زهر در تن تو عیان شد
جسم عزیزت ز درد سیر ز جان شد
خاک عزایت بهفرق کون و مکان شد
نور الهی خموش گشت و عیان شد
❈۲۲❈
قدر تو با این صفات و ذات حمیده
خواهر زارت بسر نبود به دوران
در دم مرگ تو ای غریب خاک خراسان
تا نگرد حال تو به دیده گریان
❈۲۳❈
زین طرف و آن طرف تنت شده غلطان
لحظه به لحظه چو شخص مارگزیده
باز غم و غصه کرد روز مرا شب
سوخت دل من به حالت دل زینب
❈۲۴❈
نداشت چه حالی به قتلگاه که یارب
دید ز نعل سمند و از سم مرکب
جسم حسین را به خون و خاک طپیده
صورت اطفال ناز پرور غمگین
❈۲۵❈
روی یتیمان آل عترت یاسین
نیلی از دست شمر کافر بیدین
هر یکی از یک طرف به دیده خونین
رو به بیابان به پای خار خزیده
❈۲۶❈
عصمت حق عترت رسول گرامی
گشته ذلیل و اسیر و کوفی و شامی
گوئی آل رسول را به تمامی
بهر کنیزی از برای غلامی
❈۲۷❈
نسل معاویه پلید خریده
عارض زینب که بود مهر نقابش
موی پریشان به چهره گشت حجابش
غصه نامحرمان و بزم شرابش
❈۲۸❈
زد به جهان آنچنان به قلب کبابش
شعله که مرگ خود از خدا طبیده
ای شه طوسی که ساخته ره دورت
دور مرا از حضور بزم سرورت
❈۲۹❈
ای تو سلیمان و ماسوا همه مورت
گوی به خدام آستان حضورت
گفته (صامت) کننده ثبت جریده
کامنت ها