صامت بروجردی:ز سست عهدی بیجا جهان کون و فساد بود همیشه به طغیان و ابتلا معتاد
❈۱❈
ز سست عهدی بیجا جهان کون و فساد
بود همیشه به طغیان و ابتلا معتاد
پی خرابی ارکان زند کی شب و روز
کند تلاش به سختی جهان کون و فساد
❈۲❈
ز ساده لوحی اهل جهان عجب دارم
که بستهاند به زال زمانه عقد و داد
دلا به فکر شب گور باش و یوم نشور
تو را چکار به مشروطه یا به استبداد
❈۳❈
کس از محبت دنیای دون نخواهد برد
به غیر حسرت و عرفان به موقف میعاد
کشیده پرده غفلت به پیش مردم چشم
غم تعلق فرزند و خانه و اولاد
❈۴❈
مکن به غیر خدا دست حرص و آز دراز
که ذات اوست غنی از شراکت انداد
همه ذخیره ما از ز خارف دنیا است
نه فکر یوم ورود و نه یاد زاد معاد
❈۵❈
ببین که راه روان از چه ره کجا رفتند
که تا به دست تو آید طریقه ارشاد
اگر به ملک هدایت بود تو را آهنگ
نمای رو به سوی مسلک و سبیل رشاد
❈۶❈
نهم سلاله نسل محمد(ص) عربی
محمد بن علی النقی امام جواد
کلام ناطق «لاریب فیه» رب جلیل
بیان فارق معبود و مقتدای عباد
❈۷❈
اراده ازلی را جناب اوست غرض
مشیت ابدی را وجود اوست مراد
مفاد معنی من جادّ ساد از او موجود
شده ز رفعت آباء و همت اجداد
❈۸❈
چه خواست جود الهی کند ظهور و بروز
برای جلوه وی ساخت مظهر ایجاد
شود ز هندسه مدح او قلم عاجز
هزار بار کند اگر الوف را آحاد
❈۹❈
ولی چه چاره که فرضست بایدش کوشد
به قدر طاعت و فهم و ذکاء و استعداد
همه صفات خدایی به ذات اوست نهان
بلی صفات خدا را کجا توان تعداد
❈۱۰❈
خداست مادح وی هر که منکر است بخوان
تو آیه آیه ز قرآن برای استشهاد
به حق دوستش کز برای دشمن اوست
اساس دوزخ و هنگامه غلاظ و شداد
❈۱۱❈
به حق دوستیش کز برای دشمن اوست
اساس دوزخ و هنگامه غلاظ و شداد
به حق دوستیش کز برای دشمن اوست
اساس دوزخ و هنگامه غلاظ و شداد
❈۱۲❈
کند محبت او رستگار ورنه چه سود
ز رستگاری سلمان و بوذر و مقداد
به پیش گفته او دم مزن ز چون و چرا
بود مقدمه کفر و اول الحاد
❈۱۳❈
کسی که سرکشد از قید حکم نافذ او
برای اوست عیان «ربک لبا لمرصاد»
چنان شده است حدوثش قرین وجه قدم
که کس به وحدت ذاتش ندارد استبعاد
❈۱۴❈
ز عرش و کرسی و هفت آسمان و لوح و قلم
تمام خلق ز حیوانی و نبات و جماد
همه اوامر او را ز روی طوع مطیع
همه نواهی او را به بندگی منقاد
❈۱۵❈
گر آسمان و زمین سر بسر ورق گردد
شوند جمله اشیاء اگر به جای مداد
کنند جن و بشر مدحتش تمام رقم
ز صبحگاه ازل تا بشام یوم تناد
❈۱۶❈
به عجز خویش کند اعتراف هر نفسی
اگر کنند دو صد چون بیاض دهر سواد
دریغ و درد که کج باخت طاس بوقلمون
ز راستی بشدند این کواکب نراد
❈۱۷❈
چه دید غیرنکویی از او که امالفضل
کمتر بکشتن وی بست از طریق عناد
مگر به غیر هدایت چه کرده بود که زهر
شد از عنادبجان عزیز وی جلاد
❈۱۸❈
فتاد بیکفن و غسل و بیپناه و غریب
سه روز جسم لطیفش به خاک در بغداد
پس از سه روز با مداد شیعیان گردید
تن مطهر او را مغاک خاک مهاد
❈۱۹❈
ز فیض تربیت او کاظیم به مثل نجف
شریف امکنه گردید و خوشترین بلاد
غریبتر ز امام جواد اگر خواهی
بود حسین قتیل سپاه ابن زیاد
❈۲۰❈
در آن زمان که جگر خون برای رفتن شام
به قتلگاه گذر کرد سید سجاد
بداد قافیه صبر و تاب را از دست
چو چشم وی به تن بیسر پدر افتاد
❈۲۱❈
چنان نمود فغان از دل شکسته خویش
چنان ز غصه برآورد از جگر فریاد
که شد ز زلزله چو نخاک مضطرب افلاک
فتاد رخنه بر ارکان آب و آتش و باد
❈۲۲❈
پی تسلی وی گفت زینب دل خون
به گریه کای ثمر قلب و ای شفیق فواد
تو حجتی ز خدا بر تمام خلق و بود
ز دودمان رسالت تو را نشان و نژاد
❈۲۳❈
بود ز اشک تو در اضطراب ملک و ملک
نمای صبر و مزن شعله دهر را بنهاد
کشیده آه جهانسوز از دلغمگین
جواب داد بزینب ز گریه زینالعباد
❈۲۴❈
که ای در صدف عصمت و حریم رسول
چگونه صبر کنم بر نیارم از دل داد
ببین به پیکر صدپاره علی اکبر
ببین به قامت چون سرو قاسم داماد
❈۲۵❈
که گشته چون گل صدبرگ پاره پاره ز تیغ
که مانده پیکر بیسر چو شاخه شمشاد
ببین به قامت پرورده رسول انام
که از قفا شده بیسر ز خنجر فولاد
❈۲۶❈
به جای غسل و کفن زیر سم اسب ستم
فتاده هیچ بدن کس چنین ندارد یاد
مگر امام زمان نیست این غریب شهید
به کافری نکند هیچ کس چنین بیداد
❈۲۷❈
بزرگوار خدایا ببخش (صامت) را
به حق جاه نبی و آله الامجاد
کامنت ها