گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صامت بروجردی:چنان به سوخت شرار غم تو جان مرا که باد می نبرد مشت استخوان مرا

❈۱❈
چنان به سوخت شرار غم تو جان مرا که باد می نبرد مشت استخوان مرا
تنم ز ضعف چنان شد که کهر با یک دم چون کاه جذب کند جسم ناتوان مرا
❈۲❈
حدیث مهر و وفای تو کم نخواهم کرد چون شمع گر ببری هر نفس زبان مرا
در این چمن منم ای مرغ کز سیه روزی نخست برق فنا سوخت آشیان مرا
❈۳❈
مکن به بلبل زار این قدر ستم ترسم روم ز باغ و دگر نشنوی صدای مرا
اگرچه در طلبش جا ندهم خوشم که به دهر نشان نداد کس آن یار بی‌نشان مرا
❈۴❈
به خنده گفت برو (صامتا) فسانه مخوان هزار همچو تو نتوان کشد کمان مرا

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

د. ق. مصلح بدخشانی
2019-11-01T14:33:53
در بیت پنجم، مصرع دوم: "روم ز باغ و دگر نشنوی صدای مرا" اگرچه با «صدا » خیلی زیباست، ولی در قافیه کمی مشکل دارد. ممکن به جای صدا، فغان یا الحان می آمد هم مشکل قافیه رفع می شود و هم مطلب منظور حاصل است.
د. ق. مصلح بدخشانی
2019-11-01T15:20:01
... و هم چنان می تواند به جای صدا دستان یا افغان باشد.روم ز باغ و دگر نشنوی دستان مرا، یاروم ز باغ و دگر نشنوی افغان مرا، یاروم ز باغ و دگر نشنوی فغان مرا، و یا به گمان اغلبروم ز باغ و دگر نشنوی الحان مرا! باشد.ورنه:در پر طاووس که زر پیکر استسرزنش پای کجا در خور است!
سید محسن
2019-10-20T14:32:11
اگر چه در طلبش جان دهم خوشم که به دهر----صحیح است