صامت بروجردی:گرفته نور ز داغ جگر نظاره ما که آفتاب برد حسرت ستاره ما
❈۱❈
گرفته نور ز داغ جگر نظاره ما
که آفتاب برد حسرت ستاره ما
درستکاری ما را همین طریق بس است
که هیچ آنیکه نشکست سنگ خاره ما
❈۲❈
کسی ز صحبت ما دو رشد که نا اهلست
کدام پنبه خطر دیده از شرار ما
کلام عشق و هوس را چه سازگاری نیست
از آن سبب بود از سایه هم کناره ما
❈۳❈
به غیر حرف وفا و محبت ای زاهد
چه دیده که نیائی تو در اراده ما
برهنه پائی ما کاشت تخم آبله را
شود مبارک ما خلعت دوباره ما
❈۴❈
علاج اشک ز مژگان چه میکنی(صامت)
به لخت لخت جگر کرده خو قناره ما
کامنت ها