صامت بروجردی:یا علی این عم تاجدار ای بهر غم بیکسان را غمگسار
❈۱❈
یا علی این عم تاجدار
ای بهر غم بیکسان را غمگسار
یاورم شو گشته محنت کار من
برد اجل نزدیک منزل یار من
❈۲❈
جان زهرا میشود قربان تو
لحظهای دیگر بود مهمان تو
طایر روحم ز تن بگشوده بال
بس دلم بگرفته زین عالم ملال
❈۳❈
کردهام از نعمت آباد جهان
با تن رنجور و جسم ناتوان
سوی گلزار جنان سازم سفر
شوق دیدار پدر دارم بسر
❈۴❈
با پدر خواهم حکایتها کنم
ز امتان وی شکایتها کنم
گویم ای باب کرام تاجدار
بعد تو شد دختر بیغمگسار
❈۵❈
ای پدر بین پهلوی بشکستهام
بازوی از تازیانه خستهام
ای پدر بنگر عذار نیلیم
زد عمر از کین به ضرب سیلیم
❈۶❈
آتش بیداد زد در خانهام
سوخت از بهر غضب کاشانهام
کرد از ضرب در آن شوم پلید
محسن ششماههام از کین شهید
❈۷❈
اوفکند ای خسرو عالیجناب
بر گلوی شوهرم از کین طناب
لیک با تو ای امام ارجمند
باشدم این دم وصیتهای چند
❈۸❈
اولا ای شهریار بحر و بر
گر بدی از من تو دیدی درگذر
چون تنم سازی نهان در زیر گل
ساز زهرا به جان و دل بحل
❈۹❈
بعد من ای جان و ای جانان من
می نپوشی دیده از طفلان من
طفل بیمارم به دوران مضطر است
در جهان چون مرغ بیبال و پر است
❈۱۰❈
گر حسن افسرده گردد از الم
از غمش در سینه خون گردد دلم
گر حسینم را بیازاد کسی
کرده آزار دل زارم بسی
❈۱۱❈
زینب و کلثوم زار مضطرم
دختران نورس غم پرورم
کس نیازارد دل غمناکشان
گرچه با غم شد سرشته خاکشان
❈۱۲❈
آن دو بیکس را نه وقت ابتلاست
محتت ایشان به دشت کربلاست
آن زمان کافند حسینم روی خاک
با تن صداره چون گل چاک چاک
❈۱۳❈
شمر بنشیند به روی سینهاش
تا برد سر از تن بیکینهاش
واندر آن صحرا کنند از بیکسی
استغاثه در بر هر ناکسی
❈۱۴❈
رحم کی سازد کسی بر حالشان
میکند آزردهتر احوالشان
میشوند از جور اعدا دستگیر
هم در آن وادی غریب و هم اسیر
❈۱۵❈
وز بلای کوفه گویم یا ز شام
شرح این غم کی توان گفتن تمام
مختصر کن (حاجبا) زین بیشتر
شعله ماتم مزن بر خشک وتر
کامنت ها