صامت بروجردی:ای لب عطشان به نزد آب حسین جان کشته شمشیر بیحساب حسین جان
❈۱❈
ای لب عطشان به نزد آب حسین جان
کشته شمشیر بیحساب حسین جان
شرح غم و محنت تو تا صف محشر
کرده دل انس و جان کباب حسین جان
❈۲❈
هر ستمی را که داشت دهر ستمگر
کرد برای تو انتخاب حسین جان
غیر تو از بیکسی به وقت سواری
زن نگرفت از کسی رکاب حسین جان
❈۳❈
قطره آبی ز کوفیان طلبیدی
از چه ندادت کسی جواب حسین جان
خود تو مگر سبط بوتراب نبودی
جای تو شد بر سر تراب حسین جان
❈۴❈
آه که شد قاسمت به وقت عروسی
بر کفش از خون خود خضاب حسین جان
ناله لیلا ز رود رود ربوده است
از جگر سنگ صبر و تاب حسین جان
❈۵❈
بیکفن و غسل مانده پیکر پاکت
تا به سه روز اندر آفتاب حسین جا
منزل اصغر به گاهواره گور است
مادر پیرش به ذکر خواب حسین جان
❈۶❈
شرط مروت نبود شمر سیهرو
از رخ زینب برد نقاب حسین جان
دست تو را ساربان برید از این غم
شد جگر مصطفی کباب حسین جان
❈۷❈
مطبخ خولی کجا و راس منیرت؟
داد از این محنت و عذاب حسین جان
(صامت) نالان کند به دیده گریان
شرح غمت تا صف حساب حسین جا
کامنت ها