صامت بروجردی:ای به جان افکنده در لیل و نهار در هوای درهم و دینار
❈۱❈
ای به جان افکنده در لیل و نهار
در هوای درهم و دینار
هرگز از دینار دین ناری به دست
دین به دست آور که دینار است نار
❈۲❈
جستهام کار جهان را مو به مو
دیدهام رفتار او را تار تارر
نیست کاری جز خیانت کار او
گشتی از غفلت به دین اغیار یار
❈۳❈
ای به غفلت در بیابان عدم
تو بخواب و همرهان بستند بار
میرسد از کاروان بانک رحیل
سوی این آواز یک دم گوش دار
❈۴❈
رو سعادت جوی از حسن عمل
تا به زشتی می نیابی اشتهار
چند باید بهر یک نانی نمود
جان هر مظلومی از آزار زار
❈۵❈
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
ای سبک مغز این گران خوابی بس است
در ره آمال بیتابی بس است
❈۶❈
هرزه گردی سست هدی کجروی
پیشهات چون چرخ و دولابی بس است
از ره توفیق پس پس رفتنت
همچو استاد رسن تابی بس است
❈۷❈
مزرع امید را سیراب کن
کشت را اینقدر بیآبی بس است
خویش را خالص برآور از محک
ای زیر مغشوش قلابی بس است
❈۸❈
از لباس عالم وارون اساس
سبز و زرد و آبی بس است
شو مهیا به تاراج خزان
غنچهات را میل شادابی بس است
❈۹❈
روغن چشم ضعیفان را مگیر
کلبهات را شمع مهتابی بس است
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
❈۱۰❈
بهر دنیا نقد ایمان میدهی
گوهری داری و ارزان میدهی
گاهی از دانشپژوهی در جهان
درس در حکمت بلقمان میدهی
❈۱۱❈
گه به خود از ثروت و مال و منال
نسبت ملک سلیمان میدهی
لیک چون آید گدایی بر درت
جان برای لقمهای نان میدهی
❈۱۲❈
حیرتم آید که با این بخل و حرص
پس به عزرائیل چون جان میدهی
از پی تحصیل جمع سیم و زر
آبروی خود گروگان میدهی
❈۱۳❈
گر از این نوع است کسب و کار تو
زود بر تاراج دکان میدهی
اندرین میدان سوارا تا به کی
توسن بیداد جولان میدهی؟
❈۱۴❈
مار ظلم و عقرب بیداد را
سر به جان هر مسلمان میدهی
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
❈۱۵❈
تا ندانی که خدا از تو رضاست
خنده دندان نمایت بدنماست
هست دنیا گلخنی بسیار تنگ
گرچه در ظاهر وسیع و دلگشاست
❈۱۶❈
دل ببر از منت ابنای دهر
اول و آخر چو کارت با خداست
گر مریضی کن شفا از وی طلب
لطف او از بهر هر دردی دواست
❈۱۷❈
گر تهیدستی بدو کن عرض حال
فضل او سرمایه عز و غناست
سروری را چون کنی بسیار سر
این زمان با سروری در زیر پاست
❈۱۸❈
هر زمان رنگین عذاری خوب رو
جان شیرینش ز وصل تو جداست
دم به دم مشکین خطی شمشاد قد
خاک او در معرض باد فناست
❈۱۹❈
ظلم نی بر خود نه بر مخلوق کن
کین بنای زشت آخر بیبقاست
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
❈۲۰❈
گر کنی گاهی به قبرستان عبور
بنگری بر ساکنان خاک گور
از مآل کار دنیای دنی
عبرتی گیری ز اصحاب قبور
❈۲۱❈
بشنوی از بند بند هر کدام
ناله «یا قوم قد جاء النشور»
ای شده بر خوان عالم میهمان
«لاتکن فیالدهر مختال فخور»
❈۲۲❈
چون شما بودیم ما هم در جهان
سالها سرگرم در وجد و سرور
جامها در دست از صهبای کبر
پنبهها در گوش از یاد غرور
❈۲۳❈
ناگهان آمد ز دست انداز گور
تن ز جان نومید و جان از جسم عور
پیکبر پرورده اندر ناز ما
در لحد شد همنشین مار و مور
❈۲۴❈
حالیا دارید در دنیا شما
آتش ما را کنون دستی ز دور
هر که چون ما طعم این حلوا چشید
آن زمان داند اگر تلخست و شور
❈۲۵❈
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
نفس اماره ز روی ریشخند
سحت آورده تو را اندر کمند
❈۲۶❈
از برای بندگی خلق تو کرد
چند در کار عبادت چون و چند
ای به بیدای جهالت تند تاز
اندکی آهستهتر میران سمند
❈۲۷❈
شو تواضع پیشه و افتاده باش
تا شوی روز قیامت سربلند
سازد آن روزی که اندر زیر خاک
مرگ جسم نازنیت را نژند
❈۲۸❈
آن زمان دانی که حرف تلخ ما
بود در کام تو شیرینتر ز قند
ای ببند مال و اسباب جهان
همتی خود را برون آور ز بند
❈۲۹❈
تا روی در جرک نیکان سرخ رو
تا شوی در خیل خوبان ارجمند
از نصیحت دیده دانش مپوش
هوش اگر داری بده گوشی به پند
❈۳۰❈
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
میزند نوبت زن پیک اجل
روز شب در هر مکان و هر محل
❈۳۱❈
از زبان قطب امکام مرتضی
نوبت «یا من بدنیاه اشتغل»
اندر این ویران رباط بیثبات
یافتی «قد غرک طول الامال»
❈۳۲❈
جهد کن «الموت یاتی بغتتا»
«لانتم والقبرصندوق العمل»
تا تو در فکر نجوم سعد و نحس
تا تو در تعداد مریخ و زحل
❈۳۳❈
هادم اللذات اندر کام تو
تلخ چون حنظل کند طعم عسل
عاقبت چون هر کسی خواهد رسید
بر نصیب و قسمت روز ازل
❈۳۴❈
کوشش کن تا ز بعد تو بدهر
نامت از نیکی شود ضرب المثل
(صامتا) آن به که کار خویش را
واگذاری با خدای لم یزل
❈۳۵❈
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
کامنت ها