صامت بروجردی:ای مسیب ز جهان سوی جنان در سفرم شده پرخون جگرم
❈۱❈
ای مسیب ز جهان سوی جنان در سفرم
شده پرخون جگرم
بنشین لحظه اندر دم آخر به برم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۲❈
بسکه کاهیده شد از صدمه زنجیر تنم
آب گشته بدنم
رقمی نیست ز پا تا بسر من دیگرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۳❈
دل افسرده و محزون و جگر خون و غریب
بی‌پرستار و طبیب
نه معنی است به بالین نه انیسی به سرم
شده پر خون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۴❈
زد چنان برق اجل شعله مرا بر تن و جان
که به دوران جهان
نه دگر اسم بجا باز بود نی اثرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۵❈
زهر هارون ستمگر جگرم را بگداخت
بدل آتش انداخت
ساخت بی‌مونس و دور از وطن و دربدرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۶❈
قاصدی کو که رود از بر من سوی وطن
با غم و درد و محن
به محبان و عزیزان برساند خبرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۷❈
به رضا گوید آیا نور دو چشمان پدر
بسرم کن تو گذر
که به راه تو بود موسم مردن نظرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۸❈
ای مسیب دم مرگ است ز بیداد رسی
همچو مرغ قفسی
یاد آید ز حسین جد به خون غوطه‌ورم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۹❈
چو کنم یاد ز احوال تن بی‌سر او
غرقه خون پیکر او
روز چون شام شود تیره بعد نظرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۱۰❈
ز غم العطش وی بلب شط فرات
شد مرا قطع حیات
روز و شب گشته روان خون ز دو چشمان ترم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۱۱❈
وعده دیدن رویت به قیامت افتاد
عاقبت در بغداد
بی تو مدفون شده‌ام مونس شام و سحرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
❈۱۲❈
کس نبود ا زدفن و کفن شاه شهید
شد مرا قطع امید
همچو (صامت) به خدنگ غم ماتم سپرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
کامنت ها