صامت بروجردی:روایتست که ختم رسل شب معراج چو از تقریب ایزد نهاد بر سر تاج
❈۱❈
روایتست که ختم رسل شب معراج
چو از تقریب ایزد نهاد بر سر تاج
به بحر وحدت یکتا چنان شد احمد غرق
که غیر میم احد را نماند ز احمد فرق
❈۲❈
پس از افاضه فیض حضور و قرب وصول
که کرد قوس صعودش به سوی خاک نزول
در آسمان چهارم ز فلک او ادنی
رسید چون مه افلاک لیله الاسری
❈۳❈
جناب موسی عمران به تهنیت بگشاد
لب مبارک خود از پی مبارک باد
سئوال کرد که ای رهسپار عرش عظیم
چه کرد با تو ز الطاف کردگار کریم
❈۴❈
جواب داد که بر من خدای پاک و دود
ز مرحمت در احسان و بذل وجود گشود
قرار داد که پنجاه وقت بهر نیاز
کنند هر شب و روز امتم ادای نماز
❈۵❈
کلیم گفت که ای برج اختر رفعت
به امت تو نمیباشد آنقدر طاقت
به سوی حق پی تخفیف حال رجعت کن
برای امت خود از خدا شفاعت کن
❈۶❈
چهار با نبی نزد حضرت یکتا
نمود روی شفاعت به خواهش موسی
به آن جناب بهر نوبت از خدای مجید
نوید بخشش و تخفیف و فیض و لطف رسید
❈۷❈
برای خواهش احمد نماز آخر کار
به پنج وقت ز پنجاه وقت یافت فرار
نمود در ره امت تحمل زحمت
که تا کنند تلافی به عترتش امت
❈۸❈
ولی به ماریه از لشکر عبید زیاد
کسی به سبط نبی مهلت نماز نداد
طلب نمود حسینش چو روز عاشورا
پی نماز امان از جماعت اعدا
❈۹❈
جواب داد لعینی از آن گروه جهود
که ای حسین نماز تو کی بود مقبول
دو تن ز یاور و انصار سبط پیمبر
به پیش تیر بلا جان خود نمود سپر
❈۱۰❈
به خاک کرد تیمم امیر ملک حجاز
ز قحط آب به جای وضو برای نماز
کشید صوت اذان قاسم حزین ز جگر
اقامه گفت علی اکبر از برای پدر
❈۱۱❈
ز خوف تیر مخالف که بود در پرواز
چه گویم آنکه شه دین چگونه کرد نماز
چسان نماز که از کربلا به چرخ اثیر
بلند بود ز تکبیر خصم غرش تیر
❈۱۲❈
نمود همره اصحاب سیدالشهداء
بدین طریق جمایعت نماز ظهر نهاد
ولی به عصر نمازش دگر فرادای بود
که زیر خنجر شمر شریر تنها بود
❈۱۳❈
به ظهر کرد تیمم اگر ز ظلم عدو
ز خون گرفت برای نماز عصر وضو
گهی ز خون جبین آبروی خود میجست
گهی ز تشنه لبی دست راز جان میشست
❈۱۴❈
مخدرات حریمش به جای ذکر اذان
همه چو مار گزیده به الامان و فغان
کشید جای اقامه خروش و ناله و آه
میان دامن وی شاهزاده عبدالله
❈۱۵❈
به جای بستن احرام و گفتن تکبیر
بلند کرد به روی دو دست طفل صغیر
ز ضربت چکمه شمر ستمگر مردود
گذشته بود نماز وی از قیام و قعود
❈۱۶❈
پی قنوت گهی راز جوی داور بود
گهی به فکر غم امت پیمبر بود
درید تیر سه شعبه چو ناف او از هم
پی رکوع و سجودگاه راست شد گه خم
❈۱۷❈
به زیر لب نفسی ذکر العطش میکرد
دمی دگر ز عطش زیر تیغ غش میکرد
گهی به شمر سخن بهر آب برلب داشت
گهی نظر به در خیمه سوی زینب داشت
❈۱۸❈
به سجده بود سر آن شهید راه خدا
که از قفا سر او را نمود شمر جدا
به فرق (صامت) بیچاره عاقبت شد خاک
ز قتل زینت آغوش سید لولاک
کامنت ها