صامت بروجردی:به سر کوی تو با حال تباه آمدهایم ز پی دعوی عشق تو گواه آمدهایم
❈۱❈
به سر کوی تو با حال تباه آمدهایم
ز پی دعوی عشق تو گواه آمدهایم
همچو سیاره به دنباله ماه آمدهایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
❈۲❈
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
قلم صنع چه سرمشق جمال تو نوشت
سکه زد صیرفی حسن تو در دیر و کنشت
به سوی دیدن باغ رخت ای جور سرشت
❈۳❈
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری آن مهر گیاه آمدهایم
هوس گندم خال لبت ای عیسی دم
رونق منزل ما را به جنان زد برهم
❈۴❈
بار کردیم سوی ملک جهان با آدم
رهرو منزل عشقیم وز سر حد عدم
تا باقلیم وجود این همه راه آمدهایم
ای قدت فتنه دل خنده تو رهزن دین
❈۵❈
سرو گلزار وفا ماه ختا غیرت چین
پرده شرم ز رخسار بر انداز و ببین
با چنین گنج که شد خازن و روحالامین
به گدایی به در خانه شاه آمدهایم
❈۶❈
بیجهت نیست که ابروی کجت از چپ و راست
چو مه نو بر اهل نظر انگشت نماست
حل این مسئله از مصحف رویت پیداست
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
❈۷❈
که در این بحر کرم عرق گناه آمدهایم
خلق از عاقل ودیوانه و مست و هشیار
به کمانخانه ابروی تو گردید دچار
تا شوند از نظر مرحمتت برخوردار
❈۸❈
آبرو میرود ای ابر خطاپوش بیار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهایم
زاهدا دعوی ز هدار کنی از بهر خدا
بده از صیقل اخلاق دل خویش صفا
❈۹❈
تا چو (صامت) نشوی شیفته روی و ریا
حافظ این خرفه پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش و آه آمدهایم
کامنت ها