سنایی:زلف پر تابت مرا در تاب کرد چشم پر خوابت مرا بی خواب کرد
❈۱❈
زلف پر تابت مرا در تاب کرد
چشم پر خوابت مرا بی خواب کرد
با تن من کرد نور عارضت
آنکه با تار قصب مهتاب کرد
❈۲❈
عنبرین زلف چو چوگان خم گرفت
تا دلم چو گوی در طبطاب کرد
وان لب عناب گونت طعنه کرد
تا سرشگم سرخ چون عناب کرد
❈۳❈
گر عجب بود آنکه عشق تو مرا
مست و هالک بی نبید ناب کرد
این عجبتر آنکه عشقت رایگان
چشم من پر لولو خوشاب کرد
❈۴❈
میغ روی خوب چون خورشید تو
چشمهٔ خورشید را محراب کرد
و آتش روی ترا چون سجده برد
همچو ابدالان گذر بر آب کرد
کامنت ها