سنایی:خوبت آراست ای غلام ایزد چشم بد دورخه به نام ایزد
❈۱❈
خوبت آراست ای غلام ایزد
چشم بد دورخه به نام ایزد
نافرید و نیاورید به حسن
هیچ صورت چو تو تمام ایزد
❈۲❈
در جهان جمالت از رخ و زلف
بهم آورد صبح و شام ایزد
سبب آبروی جانها کرد
خاک کوی تو گام گام ایزد
❈۳❈
از پی عزت جمال تو داد
صورت لطف را قوام ایزد
از پی منت وجود تو کرد
گردنانرا به زیر وام ایزد
❈۴❈
از پی خدمت رکاب تو داد
آدمی را دم دوام ایزد
کرد گرد سم ستور رهت
سرمهٔ چشم خاص و عام ایزد
❈۵❈
برهمن را چو پرسی ایزد کیست
گوید آن رخ نگر کدام ایزد
ای به هر دم شراب آدم خوار
زده بر جام جانت جام ایزد
❈۶❈
سر دام خودی نداری هیچ
زان مدامت دهد مدام ایزد
وز برای شکار دلها ساخت
خال تو دانه زلف دام ایزد
❈۷❈
آنچنان کعبهای که هست ترا
در و دیوار و صحن و بام ایزد
بده انصاف هیچ وا نگرفت
از تو از نیکویی و کام ایزد
❈۸❈
خوبت آراستهست طرفه تر آنک
خود همی گویدت به نام ایزد
تو مقیمی از آن سنایی را
داد بر درگهت مقام ایزد
کامنت ها