سنایی:گر سال عمر من به سر آید روا بود اندی که سال عیش همیشه به جا بود
❈۱❈
گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندی که سال عیش همیشه به جا بود
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
❈۲❈
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود
ای آمده به طمع وصال نگار خویش
نشنیدهای که عشق برای بلا بود
❈۳❈
پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع
تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود
دیدار وی همان بود و سوختن همان
گویی فنای وی همه اندر بقا بود
❈۴❈
آن را که زندگیش به عشقست مرگ نیست
هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود
کامنت ها