سنایی:چون دو زلفین تو کمند بود شاید ار دل اسیر بند بود
❈۱❈
چون دو زلفین تو کمند بود
شاید ار دل اسیر بند بود
گوییم صبر کن ز بهر خدا
آخر این صبر نیز چند بود
❈۲❈
خواجه انصاف می بباید داد
با چنین رخ چه جای پند بود
سرو را کی رخ چو ماه بود
ما را کی لب چو قند بود
❈۳❈
می ندانی که پست گردد زود
هر کرا همت بلند بود
هر که معشوقه‌ای چنین طلبد
همه رنج و غمش پسند بود
کامنت ها