سنایی:ای به بر کرده بی وفایی را منقطع کرده آشنایی را
❈۱❈
ای به بر کرده بی وفایی را
منقطع کرده آشنایی را
بر ما امشبی قناعت کن
بنما خلق انبیایی را
❈۲❈
ای رخت بستده ز ماه و ز مهر
خوبی و لطف و روشنایی را
زود در گردنم فگن دلقی
برکش این رومی و بهایی را
❈۳❈
چنگی و بربطی به گاه نشاط
جمله یاری دهند نایی را
با چنان روی و با چنان زلفین
منهزم کردهای ختایی را
❈۴❈
آتشی نزد ماست خیز و بیار
آبی و خاکی و هوایی را
بار ندهند نزد ما به صبوح
هیچ بیگانهٔ مرایی را
❈۵❈
چون بود یار زشت پر معنی
چکنم جور هر کجایی را
چو شدی مست جای خواب بساز
وز میان بانگ زن سنایی را
کامنت ها