گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سنایی:بامدادان شاه خود را دیده‌ام بر مرکبش مشک پاشان از دور زلف و بوسه باران از لبش

❈۱❈
بامدادان شاه خود را دیده‌ام بر مرکبش مشک پاشان از دور زلف و بوسه باران از لبش
صد هزاران جسم و جان افشان و حیران از قفاش از برای بوسه چیدن گرد سایهٔ مرکبش
❈۲❈
خنجری در دست و «من یرغب» کنان عیاروار جسم و جان عاشقان تازان سوی «من برغبش»
بهر دفع چشم زخم مستش را چو من خیل خیل انجم همی کردند یارب یاربش
❈۳❈
سوی دیو و دیو مردم هر زمان چون آسمان از دو ماه نو شهاب انداز نعل اشهبش
کفر و دین و دیو مردم هر زمان چون آسمان از دو ماه نو شهاب انداز، نعل اشبهش
❈۴❈
دستها بر سر چو عقرب روز و شب از بهر آنک تا چرا بر می‌خورد پروین ز مشک عقربش
درج یاقوتیش دیدم، پر ز کوکبهای سیم یارب آن درجش نکوتر بود یا آن کوکبش
❈۵❈
جان همی بارید هر ساعت ز سر تا پای او گوییا بودست آب زندگانی مشربش
آفتابی بود گفتی متصل با شش هلال چون بدیدم آن دو تا رخسار و شش تو غبغبش
❈۶❈
هر زمان از چشم و لعلش، غمزه‌ای و خنده‌ای جان فزودن کیش دیدم دل ربودن مذهبش
گر چه بودم با سنایی در جهان عافیت هم بخوردم آخرالامر از پی حبش حبش

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۹۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

رسته
2014-09-18T23:25:23
بیت 6غلط استدرست آن مطابق نسخهٔ چاپی مدرس رضوی چنین است:کفر و دین از بهر کسب ظلمت و جذب ضیا // روز و شب خدمت کنان در حضرت روز و شبش