سنایی:برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زندهام ور چه آزادم ترا تا زندهام من بندهام
❈۱❈
برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زندهام
ور چه آزادم ترا تا زندهام من بندهام
مهر تو با جان من پیوسته گشت اندر ازل
نیست روی رستگاری زو مرا تا زندهام
❈۲❈
از هوای هر که جز تو جان و دل بزدودهام
وز وفای تو چو نار از ناردان آگندهام
عشق تو بر دین و دنیا دلبرا بگزیدهام
خواجگی در راه تو در خاک راه افگندهام
❈۳❈
تا بدیدم درج مروارید خندان ترا
بس عقیقا کز دریغ از دیده بپراکندهام
تا به من بر لشگر اندوه تو بگشاد دست
از صلاح و نیکنامی دستها بفشاندهام
❈۴❈
دست دست من بد از اول که در عشق آمدم
کم زدم تا لاجرم در ششدره درماندهام
کامنت ها