گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سنایی:بستهٔ یار قلندر مانده‌ام زان دو چشمش مست و کافر مانده‌ام

❈۱❈
بستهٔ یار قلندر مانده‌ام زان دو چشمش مست و کافر مانده‌ام
تا همه رویست یارم همچو گل من همه دیده چو عبهر مانده‌ام
❈۲❈
بر دم مار آمدم ناگاه پای زان چو کژدم دست بر سر مانده‌ام
در هوای عشق و بند زلف او هم معطل هم معطر مانده‌ام
❈۳❈
بر امید آن دوتا مشکین رسن پای تا سر همچو چنبر مانده‌ام
چنگ در زنجیر زلفینش زدم لاجرم چون حلقه بر در مانده‌ام
❈۴❈
دورم از تو تا به روزی چشم و دل در میان آب و آذر مانده‌ام
از خیال او و اشک خود مقیم دیده در خورشید و اختر مانده‌ام
❈۵❈
هم ز چشمت وز دلت کز چشم و دل اندر آبان و در آذر مانده‌ام
دخل و خرج روز شب را در میان در سیه رویی چو دفتر مانده‌ام
❈۶❈
افسری ننهاد ز آتش بر سرم تا چنین نی خشک و نی تر مانده‌ام
سالها شد تا از آن آتش چو شمع مرده فرق و زنده افسر مانده‌ام
❈۷❈
مفلس و مخلص منم زیرا مرا دل نماند و من ز دلبر مانده‌ام
عیسی اندر آسمان خر با زمین من نه با عیسی نه با خر مانده‌ام
❈۸❈
بی منست او تا سنایی با منست با سنایی زین قبل درمانده‌ام

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۲۲۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها