سنایی:فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
❈۱❈
فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب
فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان
وان پیش دو شمامهٔ کافور یا دو سیب
❈۲❈
بردوش غایه کش او زهره میرود
چون کیقباد و قیصر پانصدش در رکیب
یوسف نبود هرگز چون او به نیکویی
چون سامری هزارش چاکر گه فریب
❈۳❈
آسیب عاشقی و غم عشق و گمرهی
تا روی او بدید پس آن طرفهها و زیب
غمخانه برگزید و ره عشق و گمرهی
هر روز می برآرد نوعی دگر ز جیب
❈۴❈
بسترد و گفت چون که سنایی همه ز جهل
بنبشت در هوای غم عشق صد کتیب
کامنت ها