سنایی:تا من به تو ای بت اقتدی کردم بر خویش به بی دلی ندی کردم
❈۱❈
تا من به تو ای بت اقتدی کردم
بر خویش به بی دلی ندی کردم
از بهر دو چشم پر ز سحر تو
دین و دل خویش را فدی کردم
❈۲❈
آن وقت بیا که من ز مستوری
در شهر ز خویش زاهدی کردم
همچون تو شدم مغ از دل صافی
خود را ز پی تو ملحدی کردم
❈۳❈
در طمع وصال تو به نادانی
مال و تن خویش را سدی کردم
کز رفق سنایی اندرین حالت
از راه مغان ره هدی کردم
کامنت ها