سنایی:روا داری که بی روی تو باشم ز غم باریک چون موی تو باشم
❈۱❈
روا داری که بی روی تو باشم
ز غم باریک چون موی تو باشم
همه روز و همه شب معتکفوار
نشسته بر سر کوی تو باشم
❈۲❈
به جوی تو همه آبی روانست
سزد گر من هواجوی تو باشم
اگر چشمم ز رویت باز ماند
به جان جویندهٔ روی تو باشم
❈۳❈
اگر زلفین چوگان کرد خواهی
مرا بپذیر تا گوی تو باشم
به باغ صحبتت دلشاد و خرم
زمانی بر لب جوی تو باشم
❈۴❈
نگارینا تو با چشم غزالی
رها کن تا غزلگوی تو باشم
کامنت ها