سنایی:چو دانستم که گردندهست عالم نیاید مرد را بنیاد محکم
❈۱❈
چو دانستم که گردندهست عالم
نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم
شبان و روز با هم مست و خرم
❈۲❈
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس
مرا زان چه که چونین کرد آدم
تو گویی می مخور من می خورم می
تو گویی کم مزن من میزنم کم
❈۳❈
فتادی تو به کعبه من به خاور
الا تا چند ازین دوری و درهم
من و خورشید و معشوق و می لعل
تو و رکن و مقام و آب زمزم
❈۴❈
ترا کردم مسلم کوثر و خلد
مسلم کن مرا باری جهنم
به فردوس از چه طاعت شد سگ کهف
به دوزخ از چه عصیان رفت بلعم
❈۵❈
تو گر هستی چو بلعم در عبادت
من آخر از سگی کمتر نیم هم
سرانجام من و تو روز محشر
ندانم چون بود والله اعلم
❈۶❈
سخنگویی تو همواره ز اسلام
همه اسلام تو صلوات و سلم
زدن در کوی معنی دم نیاری
همه پیراهن دعوی زنی دم
کامنت ها