سنایی:ای دیدن تو حیات جانم نادیدنت آفت روانم
❈۱❈
ای دیدن تو حیات جانم
نادیدنت آفت روانم
دل سوختهای به آتش عشق
بفروز به نور وصل جانم
❈۲❈
بیعشق وصال تو نباشد
جز نام ز عیش بر زبانم
اکنون که دلم ربودی از من
بی روی تو بود چون توانم
❈۳❈
دردیست مرا درین دل از عشق
درمانش جز از تو می ندانم
بر بوی تو ز آرزوی رویت
همواره به کوی تو دوانم
❈۴❈
تا گوش همی شنید نامت
جز نام تو نیست بر زبانم
تا لاله شدت حجاب لولو
لولوست همیشه بر رخانم
❈۵❈
گلنای بهی شدم ز تیمار
وین اشک به رنگ ناردانم
شد خال رخ تو ای نگارین
شور دل و نور دیدگانم
❈۶❈
ای عشق تو بر دلم خداوند
من بندهٔ عشق جاودانم
وصف تو شدست ماهرویا
از وهم برون و از گمانم
❈۷❈
پیش آی بتا و باده پیش آر
بنشان بر خویش یک زمانم
از دست تو گر چشم شرابی
تا حشر چو خضر زنده مانم
کامنت ها