گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سنایی:ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهاده‌ایم تا که در بند کله‌دوزی اسیر افتاده‌ایم

❈۱❈
ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهاده‌ایم تا که در بند کله‌دوزی اسیر افتاده‌ایم
صد سر ار زد هر کلاهی کو همی دوزد ولیک ما بهای هر کله اکنون سری بنهاده‌ایم
❈۲❈
او کلاه عاشقان اکنون همی دوزد چو شمع ما از آن چون شمع در پیشش به جان استاده‌ایم
بندهٔ او از سر چشمیم همچون سوزنش گر چه همچون سرو و سوسن نزد عقل آزاده‌ایم
❈۳❈
سینه چشم سوزن و تن تار ابریشم شدست تا غلام آن بهشتی روی حورا زاده‌ایم
کار او چون بیشتر با سوزن و ابریشمست لاجرم ما از تن و دل هر دو را آماده‌ایم
❈۴❈
از لب خویش و لب او در فراق و در وصال چون چراغ و باغ و با هم با باد و هم با باده‌ایم
برنتابد بار نازش دل همی از بهر آنک دل همی گوید گر او سادست ما هم ساده‌ایم
❈۵❈
لعل پاش و در فشانیم از دو دریا و دو کان تا اسیر آن دو لعل و آن دو تا بیجاده‌ایم
ما ز خصمانش کی اندیشیم کاندر راه او خوان جان بنهاده و بانگ صلا در داده‌ایم
❈۶❈
تا سنایی وار دربستیم دل در مهر او ما دو چشم اندر سنایی جز به کین نگشاده‌ایم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۲۷۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها