سنایی:عاشقم بر لعل شکرخای تو فتنهام بر قامت رعنای تو
❈۱❈
عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو
❈۲❈
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
از هوای چنگ روح افزای تو
جان من شد مسکن رنج و بلا
تا دل مسکین من شد جای تو
❈۳❈
مرده را زنده کنی ز آوای خویش
پس دم عیسی شدست آوای تو
باز بنما روی خود ایماهروی
گر پی وصلت بود سودای تو
❈۴❈
تو دهی بوسه همی بر چنگ خویش
من دهم بوسه همی بر پای تو
گر سنایی گه گهی توبه کند
توبهٔ او بشکند لبهای تو
کامنت ها