سنایی:از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله بی خواب و بیقرارم چون بر گلت کلاله
❈۱❈
از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله
بی خواب و بیقرارم چون بر گلت کلاله
خدمت کنم به پیشت همچون صراحی از جان
تا برنهی لبم را بر لبت چون پیاله
❈۲❈
تا روز ژاله بارد از چشم همچو رودم
آری نکو نماید بر روی لاله ژاله
دارم هزار بوسه بر روی و چشم تو من
گر میدهی وگرنه بیرون کنم قباله
❈۳❈
مهمان حسن داری سیر از پی خرد را
مر تشنگان خود را ندهی یک پیاله
کامنت ها