سنایی:جان جز پیش خود چمانه منه طبع جز بر می مغانه منه
❈۱❈
جان جز پیش خود چمانه منه
طبع جز بر می مغانه منه
باده را تا به باغ شاید برد
آنچنان در شرابخانه منه
❈۲❈
گر چه همرنگ نار دانه بود
نام او آب نار دانه منه
در هر آن خانهای که می نبود
پای اندر چنان ستانه منه
❈۳❈
تا بود باغ آسمان گردان
چشم بر روی آسمانه منه
روی جز بر جناح چنگ ممال
دست جو بر بر چغانه منه
❈۴❈
گر نخواهی که در تو پیچد غم
رنج بر طبع شادمانه منه
بد و نیک زمانه گردانست
بر بد و نیک او بهانه منه
❈۵❈
بخردان بر زمانه دل ننهند
پس تو دل نیز بر زمانه منه
کامنت ها