سنایی:ای پیشهٔ تو جفانمایی در بند چه چیزی و کجایی
❈۱❈
ای پیشهٔ تو جفانمایی
در بند چه چیزی و کجایی
باری یک شب خیال بفرست
گر ز آنکه تو خود همی نیایی
❈۲❈
در باختن قمار با دوست
دست اولین مکن دغایی
بیگانگی ای نگار بگذار
چون با تو فتادم آشنایی
❈۳❈
دانم که تو نه حریفی و من
آخر نه که از برم جدایی
تاریکی هجر چند بینم
نادیده به وصل روشنایی
❈۴❈
ای حسن خوش تو کرده کاسد
بازار روای پارسایی
وی روی کش تو کرده فاسد
اندیشهٔ مردم ریایی
❈۵❈
بی جان بادا هرآنکه گوید
دلداری را تو ناسزایی
زین بیش مکن جفا و بیداد
بر عاشق خویشتن: سنایی
کامنت ها