گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سنایی:عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست

❈۱❈
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه می‌کنم از روی حقیقت یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست
❈۲❈
تا پای تو از دایرهٔ عهد برون شد در هستی خویشم به سر تو که سری نیست
بر تو بدلی نارم و دیگر نکنم یاد هر چند که آرام تو جز باد گری نیست
❈۳❈
در بند خسی وین عجبی نیست که امروز اسبی که به کار آید بی داغ خری نیست
خصم به بدی گفتن من لب چه گشاید من بنده مقرم که خود از من بتری نیست
❈۴❈
بسیار جفا هات رسیدست به رویم المنة الله که ترا دردسری نیست
بسیار سمرهاست در آفاق ولیکن دلسوزتر از عشق من و تو سمری نیست
❈۵❈
بسیار گذر کرد در آفاق سنایی افتاد به دام تو و از تو گذری نیست

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۶۴

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حسین،۱
2018-07-07T23:32:17
ببخشید : قابلی نداشت
حسین،۱
2018-07-07T23:29:48
آقا مصطفی در خدمتم ، قابلی بداشتباز هم زنده باشی
مصطفی ا
2018-07-07T10:58:21
سلام میشه معنی شعر یا کلماتش رو بنویسین؟.......در هستی خویشم به سر تو که سری نیستبر تو بدلی نارم و دیگر نکنم یادهر چند که آرام تو جز باد گری نیستسری نیست؟ بدلی نارم؟ باد گری؟ بی داغ خری نیست؟ مقرم؟ بتری؟ ______________سمر : افسانه
حسین،۱
2018-07-07T17:57:53
مصطفی جان تا پای تو از دایرهٔ عهد برون شددر هستی خویشم به سر تو که سری نیستدر زندگی من ، به سرِ تو قَسَم کَسِ دیگری نیست،یا {سرو سامان ندارم} بر تو بدلی نارم و دیگر نکنم یادهر چند که آرام تو جز با دگری نیستنارم =ندارم ، غیراز تو کسی را ندارم ، و تو با دگری آرام می گیری.در بند خسی وین عجبی نیست که امروزاسبی که به کار آید بی داغ خری نیستبی داغ خری نیست = اسب بدون داغ خریدار نداردخصمم به بدی گفتن من لب چه گشایدمن بنده مقرم که خود از من بتری نیستمُقِرّم = اقرار دارمبتر = بدتراقرار میکنم که من از همه بدتر هستمزنده باشی
مصطفی ا
2018-07-07T21:55:46
حسین جان خیلی خیلی ممنون زنده باشین