سنایی:کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت شد حقیقت عشق و از حد مجازی در گذشت
❈۱❈
کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت
شد حقیقت عشق و از حد مجازی در گذشت
گر به بازی بازی از عشقت همی لافی زدم
کار بازی بازی از لاف و بازی در گذشت
❈۲❈
اندک اندک دل به راه عشقت ای بت گرم شد
چون ز من پیشی گرفت از اسب تازی در گذشت
سودکی دارد کنون گر گوید ای غازی بدار
تیر چون از شست شد از دست غازی در گذشت
❈۳❈
چشم خونخوار تو از قتال سجزی دست برد
زلف دلدوز تو از طرار رازی در گذشت
گر چه کشمیریست آن سیمین صنم از حسن خویش
از بت چینی و ماچین و طرازی در گذشت
❈۴❈
بینیاز ار داشتی خوشدل سنایی را کنون
این نیاز و خوشدلی و بینیازی در گذشت
کامنت ها