سنایی:زینهاد این یادگار از دست رفت در غم تو روزگار از دست رفت
❈۱❈
زینهاد این یادگار از دست رفت
در غم تو روزگار از دست رفت
چون مرا دل بود با او برقرار
دل شد و با دل قرار از دست رفت
❈۲❈
سیم و زر بودی مرا و صبر و هوش
در غم تو هر چهار از دست رفت
پای من در دام تو بس سخت ماند
گر نگیری دست کار از دست رفت
❈۳❈
یار بودی مر مرا از روی مهر
یاری اکنون کن که یار از دست رفت
اینهمه خوارست کاندر عاشقی
چون سنایی صد هزار از دست رفت
کامنت ها