سنایی:نقش بند برون گلها اوست نقشدان درون دلها اوست
❈۱❈
نقش بند برون گلها اوست
نقشدان درون دلها اوست
صُنع او را مقدّمست عدم
ذات او را مسلّم است قدم
❈۲❈
تا ترا کبر تیز خشم نکرد
تا ترا چشم تو به چشم نکرد
پای طاووس اگر چو پر بودی
در شب و روز جلوهگر بودی
❈۳❈
که تواند نگاشت در آدم
نقشبند قلم نگار قدم
عقل را کرده قایل سورت
مایه را کرده قابل صورت
❈۴❈
مبدع هست و آنچ ناهست او
صانع دست و آنچ در دست او
قبلهٔ عقل صنع بیخللش
کعبهٔ شوق، ذات بی بدلش
❈۵❈
عقل را داده راه بیداری
تو همی عقل را چه پنداری
سگ و سنگست گلخنی و رهی
تو چو لعل از برون حقّه بهی
❈۶❈
سیم بهر هزینه دارد شاه
لعل بهر خزینه دارد شاه
سیم زار از نهاد وارونست
لعل شاد از درون پرخونست
❈۷❈
ساخت دولابی از زبرجد ناب
کوزه سیمین ببست بر دولاب
کامنت ها