سنایی:با سیه باش چونت نگزیرد که سیه هیچ رنگ نپذیرد
❈۱❈
با سیه باش چونت نگزیرد
که سیه هیچ رنگ نپذیرد
با سیه روی خوشدلی بهم است
طربانگیز سرخ روی کم است
❈۲❈
تبش آتشی که دل جویست
طالب سوخته سیه رویست
زنگی زشت در بلا جویی
خوش دلی یافت در سیه رویی
❈۳❈
طرب او نه از نکویی اوست
خوش دلی او ز مشکبویی اوست
هست روشنتر از ضیاء هلال
کشف حال هلال و کفش بلال
❈۴❈
راز دل گر همی نخواهی فاش
با سیه رویی دو عالم باش
زآنکه آنرا که آرزو طلب است
پردهدر روز و پردهدار شب است
❈۵❈
زین هوسهای هرزه دست بدار
آرزو زهردان و معده چو مار
افعی آرزوت اگر بگزد
با تو این کارها بسی بپزد
❈۶❈
که بدین راه در بدی نیکیست
آب حیوان درون تاریکیست
دل ز رنگ سیه چه غم دارد
زانکه شب روز در شکم دارد
❈۷❈
هرچه جز حق هرآنچ باطین است
جز طریق حقیقت دین است
زانکه مردان درین کهن خانه
نو گرفتند بیدم و دانه
❈۸❈
چون به باغ خدای بگرازند
هرچه تلقین بود بیندازند
بیخودی منتهای راز همهست
مرجع روح پاک با کلمهست
❈۹❈
بگذر از جان و عقل یکباری
تا به فرمان حق رسی باری
ای که فرش زمانه ننوشتی
وی که از چار و نه بنگذشتی
❈۱۰❈
مینبینی از آنکه شب کوری
روز چون عقل ابلهان عوری
می بگویم سخن ترا نه به غمز
لیکن از راه حق به نکته و رمز
❈۱۱❈
تا ز باطل بنگذری حق نیست
که از این نیمه حق مطلق نیست
جز پی زاد راه عالم حی
زور لاخیر دان و زر لاشیئ
❈۱۲❈
هست لاخیر زور زرداران
همچو لا شیئ عقل می خواران
کامنت ها