سنایی:آدمی سوی حق همی پوید آن نکوتر که شکر او گوید
❈۱❈
آدمی سوی حق همی پوید
آن نکوتر که شکر او گوید
اوست بیشکل و جسم و هفت و چهار
ایزد فرد و خالق جبّار
❈۲❈
شکل و جسم و طبایع و تبدیل
آدمی راست ماه و سال عدیل
موضع کفر نیست جز در رنج
مرجع شکر نیست جز سرِ گنج
❈۳❈
چون شدی بر قضای او صابر
خواند آنگاه مر ترا شاکر
شکرگوی از پی زیادت را
عالمالغیب والشهادة را
❈۴❈
شکّر شکر او که داند رُفت
گوهر ذکر او که داند سُفت
او ببخشد هم او ثواب دهد
او بگوید هم او جواب دهد
❈۵❈
هرچه بستد ز نعمت و نازت
به از آن یا همان دهد بازت
گیرم از مویها زبان گردد
هر زبان صد هزار جان گردد
❈۶❈
تا بدان شکر او فزون گویند
شکر توفیق شکر چون گوید
پس سوی شکر نعمتش پویند
گر بگویند هم بدو گویند
❈۷❈
تن و جان از پی قضا در سکر
در ترنّمکنان که یارب شکر
ورنه در راه دانش و تدبیر
از زن و مرد و از جوان و ز پیر
❈۸❈
کورْچشمان عالمِ هوسند
عور جسمان چو مور و چو مگسند
کامنت ها