سنایی:در جهان یک زیان چو سودِ تو نیست هیچ حبس ابد چو بودِِّ تو نیست
❈۱❈
در جهان یک زیان چو سودِ تو نیست
هیچ حبس ابد چو بودِِّ تو نیست
ظهرالنور ذوالمنن باشد
بطل الزور جان و تن باشد
❈۲❈
غیب خواهی خودی زره بردار
عیب را با سرای غیب چه کار
غیبگو گرد سرخ یزدان است
زردرویی کشوری زانست
❈۳❈
تو پر از عیب و قصد عالم غیب
نتوان کرد خاصه با شک و ریب
برنخیزد به دست بیخردیت
از دو پای نهاد بند خودیت
❈۴❈
بود تو چون ترا حجاب آمد
عقل تو با تو در عتاب آمد
گفت رو نفس را بکن بدرود
ورنه برساز از این دو چشم دورود
❈۵❈
روز و شب در فراق عقل بنال
بیش با عقل خود بدی مسگال
عقل را زین عقیله باز رهان
بعد از آن عیش بر تو گشت آسان
❈۶❈
بینی آنگه که یابی از دل قوت
ملک را از دریچهٔ ملکوت
کامنت ها