سنایی:ای جهان آفرین جان آرای وی خرد را به صدق راهنمای
❈۱❈
ای جهان آفرین جان آرای
وی خرد را به صدق راهنمای
در بهشت فلک همه خامان
در بهشت تو دوزخ آشامان
❈۲❈
بر درت خوب و زشت را چکنم
چون تو هستی بهشت را چکنم
که نماید در آینهٔ تزویر
غرض نکتهٔ علیم و قدیر
❈۳❈
خون دل چون جگر کند سوراخ
چه جهنم چه جمرهٔ طبّاخ
دوزخ از بیم او بهشت شود
خاک بیکالبد چو خشت شود
❈۴❈
خنده گریند عاشقان از تو
گریه خندند عارفان از تو
در جحیم تو جنّت آرامان
بی تو راضی به حورعین عامان
❈۵❈
گر به دوزخ فرستی از درِ خویش
میروم نی به پای بر سر خویش
وانکه امر ترا خلاف آرد
دل خود از غفلتش غلاف آرد
❈۶❈
همه را گاه و کار و بار از تو
یار مار است و مار یار از تو
نه به لاتأمن از تو سیر شوم
نه به لاتقنطوا دلیر شوم
❈۷❈
گر کنی زهر با روانم جفت
از شکر تلختر نیارم گفت
ایمن از مکر تو کسی باشد
که فرومایهٔ خسی باشد
❈۸❈
امن و مکر تو هر دو یکسانست
عاقل از مکر تو هراسانست
ایمن از مکرِ تو نشاید بود
طاعت و معصیت ندارد سود
❈۹❈
ایمن آنکس بُوَد که وی آگاه
نبود از مکر تو به فعل گناه
کامنت ها