سنایی:حی و قیوم و قادر و قاهر اول اول آخر آخر
❈۱❈
حی و قیوم و قادر و قاهر
اول اول آخر آخر
نطق، ابکم بمانده در صفتش
وهم، عاجز شده زمعرفتش
❈۲❈
نبرد عقل در صفاتش راه
نبود وهم را به ذاتش راه
کی رسد وهم در جهان قدم
که بلند است آستان قدم
❈۳❈
نص قرآن شده است ای عاشق
در صفات جلال او ناطق
«شهد الله» گواه معرفتش
«وحده لاشریک له» صفتش
❈۴❈
نه از او زاد کس، نه او از کس
«قل هو الله» دلیل و حجت بس
از مکان و زمان بری ذاتش
محض جهلست نفی و اثباتش
❈۵❈
هست واجب وجود او دائم
زآنکه باشد به ذات خود قائم
غایت ملک او نداند کس
همه او و بدو نماند کس
❈۶❈
نیست با هیچ چیز پیوندش
نبود جفت و مثل و مانندش
کامنت ها