سنایی:دوش ناگه نهفته از اغیار یافتم بر در سرایش بار
❈۱❈
دوش ناگه نهفته از اغیار
یافتم بر در سرایش بار
مجلسش زان سوی جهان دیدم
دور از اندیشه و گمان دیدم
❈۲❈
مجمعی دیدهام پر از عشاق
جسته از بند گنبد زراق
چار تکبیر کرده بر دو جهان
گشته فارغ زشغل هر دو جهان
❈۳❈
باده از جام معرفت خورده
راه زان سوی شش جهت کرده
همه گویای بی زبان بودند
همه بی دیده، نقش خوان بودند
❈۴❈
ماجرایی که آن زمان میرفت
سخن الحق نه بر زبان میرفت
نکتهها رفت بس شگرف آنجا
درنگنجید صورت و حرف آنجا
❈۵❈
صوت وحرف از جهان جسم بود
بهر ترکیب فعل و اسم بود
کامنت ها