سنایی:تا جهان است کار او این است نوش او نیش و مهر اوکین است
❈۱❈
تا جهان است کار او این است
نوش او نیش و مهر اوکین است
اندر این خاکدان افسرده
هیچ کس نیست از غم آسوده
❈۲❈
آنچنان زی درو که وقت رحیل
بیش باشد به رفتنت تعجیل
رخت بیرون فکن زدار غرور
چه نشینی میان دیو شرور؟
❈۳❈
حسد و حرص را به گور مبر
دشمنان را به راه دور مبر
دو رفیقند هر دو ناخوش و زشت
باز دارندت این و آن زبهشت
❈۴❈
پیشتر زآنکه مرگ پیش آید
از چنین مرگ زندگی زاید
به چنین مرگ هر که بشتابد
از چنین مرگ زندگی یابد
❈۵❈
تا از این زندگی نمیری تو
در کف دیو خود اسیری تو
نفس تو تابدیش عادت و خوست
به حقیقت بدانکه دیو تو اوست
❈۶❈
مرده دل گشتی و پراکنده
کوش تا جمع باشی و زنده
کامنت ها