سنایی:ای سنایی زجسم و جان بگسل! هر چه آن غیر اوست زان بگسل!
❈۱❈
ای سنایی زجسم و جان بگسل!
هر چه آن غیر اوست زان بگسل!
صنعت شعر و شاعری بگذار
دست از گفت و گوی هرزه بدار
❈۲❈
بیش از این در ره مجاز مپوی
صفت زلف و خط و خال مگوی
خط در این علم و این صناعتکش
پای در دامن قناعت کش
❈۳❈
ازپی هر خسیس مدح مگوی
وز در هر بخیل صله مجوی
دست در رشتهٔ حقایق زن
پای بر صحبت خلایق زن
❈۴❈
گوهر عشق زبور جان کن
قصد آب حیات ایمان کن
شورش عشق در جهان افکن
فرش عزت بر آسمان افکن
❈۵❈
چست و چابک میان خلقدرآی
همچو پروانه گرد شمع برآی
سرگردون به زبر پای درآر
یک نفس در ره خدای برآر
❈۶❈
صحبت عاشقان صادق جوی
همره و همدم موافق جوی
چند گردی به گرد کعبهٔ گل؟
یک نفس کن طواف کعبهٔ دل!
کامنت ها