سنایی:اندرین ملک پادشاه، دلست در ره سدره بارگاه دلست
❈۱❈
اندرین ملک پادشاه، دلست
در ره سدره بارگاه دلست
کالبد هیچ نیست عین، دلست
ساکن «بین اصبعین» دلست
❈۲❈
قابل نقش کفر و دین است او
تختهٔ مشق مهر وکین است او
قصه جام جم بسی شنوی
واندر آن بیش وکم بسی شنوی
❈۳❈
به یقین دانکهجامجمدلتوست
مستقر نشاط و غم دل توست
گر تمنا کنی جهان دیدن
جمله اشیا در اوتوان دیدن
❈۴❈
چشم سر نقش آب وگل بیند
آنچه سر است چشم دل بیند
تا زدل زنگ حرص نزدایی
دیدهٔ سر تو بازنگشایی
❈۵❈
دیدهٔ دل نخست بیناکن
پس تماشای جمله اشیاکن
چون نشد دیدهٔ دلت بینا
اندرین هفت گنبد مینا،
❈۶❈
توچهدانی برون زخرگه چیست؟
فاعلهفت چرخاخضرکیست؟
هر چه دارد وجود او امکان
علوی و سفلی و زمان و مکان
❈۷❈
هر چه بیرون درون خرگاهست
صانع و نقشبندش الله است
در ازل گر به نفس هست انشا
جوهر و جسم و صورت و معنا
کامنت ها