سنایی:در جهان هر چه هست عاریت است بهترین نعمتیش عافیت است
❈۱❈
در جهان هر چه هست عاریت است
بهترین نعمتیش عافیت است
هست اندر جهان جسمانی
عافیت ملکت سلیمانی
❈۲❈
هر که در عافیت بداند پست
قدر این مملکت شناسد چیست
خشک نانی به عافیت زجهان
نزد من به زملکت خاقان
❈۳❈
فرخ آن کو دل از جهان برکند
ببرید از جهانیان پیوند
فرخ آن کو به گوشهای بنشست
گشت فارغ زگفت وگویبرست
❈۴❈
هرکه را این غرض میسر شد
از شرف با ملک برابر شد
شاه ایوان غلام او باشد
جرعه خواران جام او باشد
❈۵❈
چون ترا عافیت نماید روی
پس از آن بر طریق آزمپوی
آز بگذار تا نیاز آری
کاز آرد به رویها خواری
❈۶❈
طمع و آز را مرید مباش
بایزیدی کن و یزید مباش
از پی ملک او گزید سفر
دو جهان پیش او نداشت خطر
❈۷❈
بزن ای پیرو جوانمردان
بر جهان پشت پای چون مردان
تا ترا بر جهان و جان نظر است
هر چه هستی توست در خطراست
❈۸❈
برفشان آستین زجان و جهان
التفاتی مکن بدین و بدان
شاخ حرص و هوا ز بیخ بکن
کردن آز و آرزو بشکن
❈۹❈
هر چه یابی زنعمت دنیا
برفشان بهر عزت عقبا
چون الف آنکسیکه هیچ نداشت
اندر آن هیچ بند و پیچ نداشت
❈۱۰❈
دم زتجرید، آن تواند زد
که لگد بر جهان، تواند زد
در روش چون بدین مقام بود
دان که در عاشقی تمام بود
❈۱۱❈
مرد این ره چو راهرو باشد
هر زمان قربتیش نو باشد
نقش کژ محو کن زتخته دل
تا شود کشف بر تو هر مشکل
❈۱۲❈
هر مرادی که از تو روی بتافت
نتوان جز براستی دریافت
کامنت ها